تحولات منطقه

۱۸ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۳:۲۹
کد خبر: ۹۷۰۸۰۱

یک تحلیل‌گر مسائل سیاسی در یادداشتی با عنوان «حرف‌های زیبا و سکوت‌های زشت» به تحلیل موضع‌گیری اخیر سیدمحمد خاتمی رئیس جمهور اسبق در قبال انتخابات و عدم مشارکت او در رای گیری روز ۱۱ اسفند پرداخت.

زمان مطالعه: ۷ دقیقه

متن یادداشت سید احمد خوئی تحلیل گر مسائل سیاسی با عنوان «حرف‌های زیبا و سکوت‌های زشت» به شرح زیر است:

«سیدمحمد خاتمی در جمع دوستان خود به تبیین وضعیت کشور و راه‌های بازگشت «امید» پرداخته و فحوای جلسه را به رسانه‌ها منتقل کرده است؛ «امید» همان کلیدواژه‌ی است که هشت سال حمایت وی از دولتی با همین تعبیر او را بر آن نداشت در خصوص ورشکستگی‌های اقتصادی و سیاسی این دولت پاسخگو باشد در حالی که تمام قد از آن و ایدۀ آن حمایت کرده بود.

من اولین رأیم را به آقای خاتمی دادم. در اوان نوجوانی که سن رای به ۱۶ سال کاهش پیدا کرده بود، سال اول دبیرستان، کتاب «بیم موج» او را خواندم و از نوع افکار سازنده آن خوشم آمد و در فضای شدیداً قطبی آن روز در انتخابات ریاست جمهوری ۲ خرداد ۱۳۷۶ به او رای دادم و حتی پوسترهای او را در کلاس پخش کردم و تبلیغات او را با حرارت پیگیری می‌کردم.

در هشت سال دولت خاتمی، اسلام‌ستیزی و شیعه‌ستیزی نشریات زنجیره‌ای منتسب به جریان دوم خرداد و اصلاحات و باز شدن دروازه‌های جنگ فرهنگی داخلی علیه ریشه‌های انقلاب اسلامی در زیر چتر سکوت این دولت از یک سو و پروندۀ ضخیم فساد اقتصادی دانشگاه آزاد که تا امروز بزرگترین اختلاس پس گرفته شدۀ تاریخ انقلاب است از سوی دیگر باعث تکانه‌هایی در تعصبات و علاقمندی‌های من نوجوان شد و فاصله حرف تا عمل را بیشتر نشان داد. متحول شدن من از علاقه به این جریان به پیگیری‌های دائم آقای زاکانی درباره پرونده فساد دانشگاه آزاد از اینجا شروع شد. آقای خاتمی آن روز هیچ حرکتی در خصوص فساد شدید موجود در دانشگاه آزاد ذیل مدیریت اقتصادی کارگزاران در دولت خود نداشت و این تبدیل به ماشه‌ای در ذهن من علیه او شده بود.

اساساً دولت آقای خاتمی اداره اقتصادی مستقلی از کارگزاران نداشت و ناچاراً در خصوص این فساد ذیل مدیریت خود کاملاً ساکت بود و هنوز هم هست! بعدها در سال ۸۸، فائزه هاشمی رفسنجانی در میان جیغ و دست و هورای جماعت اصلاحاتی به مضمون تصریح کرد که ما شما – دوم خردادی‌ها را– را آوردیم که تداوم دولت سازندگی – دولت پدرش– باشید. حکومت با این خوی قبیله‌ای و خان‌سالارانۀ (آوردیم – بردیم) قاجاری با حرف‌های قشنگ آقای خاتمی در کتاب و کلامش و با مبانی یک حکومت انقلابی پویا برای وفای به وعده‌ها که برای تأمین نیازهای عادی مردم تلاش می‌کند، زمین تا آسمان فاصله داشت. امروز نیز آقای خاتمی در موضع‌گیری خود بر «مردم‌سالاری توسعه‌گرا» تأکید می‌کند. در حالی که خود او حاصل آورده شدن قطب مطلق قدرت است و در خصوص فساد کسانی که او را آوردند دائماً ساکت بوده است. آورده شدن شاید همیشه عیب نباشد ولی ساکت ماندن عیب است و با شعارهای قشنگ و حرف‌های زیبا نمی‌خواند!

آقای خاتمی با حریم و ژستی که رسانه‌ها سازمانی و سیستمی برای او ساختند هیچ وقت به این سکوت زشت خود و فراتر ناتوانی و بی‌عملی و عدم استفاده از توان مردم حامی، پاسخی نداد و بلکه مردم حتی اجازۀ سؤال را هم با جوسازی‌های رسانه‌ای نیافته‌اند. امروز شاید کمتر کسی از جوانان، از فساد فوران‌کننده در دولت خاتمی از دانشگاه آزاد گرفته تا پرونده‌های استات اویل و کرسنت اطلاع داشته باشد. بی‌پاسخی این دولت باعث شد، جایگزین رای بیاورد: احمدی نژاد! عرش و تکبر و بی‌پاسخی کار دست آدم می‌دهد. جایگزین منتخب مردم که پروندۀ دانشگاه آزاد را رسیدگی کرد و به مردم باز گرداند و سلطۀ اقتصادی مطلق حاکم کارگزارانی را از عرش به فرش رساند، این روند چهار سال بیشتر تحمل نشد و کفر صاحبان قبیلۀ نیمه فروافتاده را درآورد و آتشفشان خیابانی راه انداختند. آقای خاتمی اینجا هیچ به فکر مدنیّت و حرف‌های قشنگش بود و اقدامی کرد؟ او اینجا از مدنیت و حرف‌های زیبای خود با غیرت و حمیت دفاع کرد؟ خیر! او در خصوص ادعای دروغین تقلب ساکت ماند و عملاً به کمک قبیلۀ قاجار صفت حامی خود شتافت. نسبت این سکوت با حرف‌های زیبای مدنی او چیست؟ شکوه انتخاباتی ۸۵ درصدی که تلألو آرمان‌های خاتمی بود حتی باعث نشد او از قبیله و واپس‌ماندگی و ارتجاع آن صرفنظر کند و ناچار شد که موضعی علیه دیکتاتوری هاشمی رفسنجانی علیه رای مردم نگیرد و ساکت بماند و تا حالا در این مورد ساکت است! 

آن‌ها آن موقع ایران را به زمین زدند و ضعیف کردند. امروز آقای خاتمی فرموده‌اند: «همگی شهروندان ذی‌حق‌اند که فقر و فساد و تبعیض را نمی‌پسندند و همه به فکر اعتلای ایران و بهبود وضع جامعه‌اند. فعلاً سخن بر سر کسانی است که به نحوی نارضایتی خود را ابراز داشته‌اند و می‌دارند»؛ آن روز این حرف‌ها کجا بود؟ روزی که انتخابات ۸۵ درصدی زیر پای قبیله خاتمی و هاشمی رفت! و شکافی در انقلاب ایجاد کرد که باعث تحریم‌ها و طمع هر چه بیشتر دشمن و ضعف مفرط ایران در برابر دشمن شد؟ این‌ها دلسوختگی و فرهیختگی و نخبگی است؟ آیا صرفا شعار فرهیختگی و نخبگی و پیشرو بودن می‌آورد؟

نظام در صدد ترمیم این شکاف برآمد و از افرادی که در فتنۀ تغلب خیلی هم مرتکب خیانتهای زشت به اساس و اصول انقلاب و قانون نشده بودند، در انتخابات بعدی در سال ۱۳۹۲ استقبال کرد، ایده سی ساله «مذاکره با آمریکا» که دائماً چند دهه لقلقه زبان جریان اصلاحات بود رأی آورد. ایده گفت‌وگوی تمدن‌های خاتمی که معکوس نتیجه داده بود و به جای احترام در برابر همکاری‌های ایران در افغانستان و خوشرویی‌های ایران در برابر تهدید و تحقیر مضاعف مستکبرین دنیا قرار گرفته بود این بار و دوباره کاملاً با برجام اجرا شد، باز هم نتیجه نگرفت! آمریکای اوباما یک سال تمام بدعهدی کرد و ترامپ کلا از این توافق خارج شد.

باز هم خاتمی پاسخگو نبود و آسه آسه از کنار عبور کرد و رفت. هشت سال کارگاه‌ها مثل آبشار سقوط می‌کرد و خاتمی ساکت بود! در سال ۹۸ در دولت دوم قبیله خاتمی، فقر به ناگه دوبرابر شد، خاتمی در برابر مسئولیت تَکرار خود ساکت بود و قماش او بهانه می‌تراشیدند تا از مسئولیت پاسخگویی برهند. کارگرها بیکار می‌شدند، اقتصاد کاملاً گروگان گرفته شده بود تا نفس کشیدن و آب خوردن مردم این کشور هم منوط به تأمین رضایت و سلطه دشمن بشود و خاتمی ساکت بود و چیزی نمی‌گفت! این سکوت عمیق به یقین علیه اصالت‌های تکلّمی اوست.

در ۱۴۰۱ کسانی که خاتمی پروریده بود و او را پروانده بودند، به تمام قوا به نظام اسلامی حمله‌ور شدند تا نظام را ساقط کنند. باز هم خاتمی در برابر حمله تمام عیار به اصالت‌های مبنایی اسلام و انقلاب و اساس دستآورد مشترک میراث امام خمینی(ره) ساکت بود! 

این بار، نظام قانونی-قضائی آن دشمنی عیان را، ترمیم ناپذیر دید؛ کسانی را که دشمنی می‌کردند دوست نپنداشت و در انتخابات ۱۴۰۲ از آن‌ها استقبال نکرد. قبیله خاتمی مناصب را باخت، بابت خیانت‌ها و جنایت‌های طولانی‌اش در حق مردم که هیچ وقت سعی نکرد خودانتقادی کند و به گذشته خود نگاهی بیاندازد یا در محضر مردم بابت این گذشته پاسخگو باشد. همیشه تریبونی است و شعاری است و حرف‌های قشنگی که هرگز به آن عمل نشد. رشد و پیشرفت برای مردم هر چه باشد، در این رفتار ارتجاعی، واپس مانده و سکوت‌های قبیله‌ای و جانبدارانه نیست! چه آن‌که شکستن سکوت و «اعتراض» امروز خاتمی نیز، اعتراضی قبیله‌ای و ارتجاعی و فارغ از تعادل و انصاف است و حیرت آور این که هنوز دم از «امید» می‌زند در حالی‌که هیچ به درد مردم و تمدن و آینده نمی‌خورد!

آقای خاتمی در انتشار رسانه‌ای اخیر خود گفته است همان ۴۰ درصد که رای داده‌اند نیز معترضند ولی بخاطر امنیت رای داده‌اند. او چنان خود را و قبیله خود را در کنار مردم قرار می‌دهد که گویا هرگز از مردم «نه» نشنیده است. هنوز آقای خاتمی سعی در تبریر و تبرئه خود از مسئولیت دارد. کسانی که از ۴۵ سال بیش از ۳۰ سال عمده مناصب جمهوری اسلامی را در اختیار داشته‌اند حالا به دلیل عاقبت اشتباهات رفتاری خود از سوی مردم کنار گذاشته شده‌اند و فاز اپوزیسیون می‌گیرند و به این وسیله باز و باز و باز خود را از پاسخگویی می‌رهانند.

چهل درصد مردم رای داده‌اند، بنا نبوده طبق نرمال‌های انتخابات مجلس بیش از دوبرابر رای بدهند. یعنی رای نداده‌ها، در مقیاس واقعی روی زمین به ندرت از ۸۰ درصد بیشتر می‌شوند... بلکه در انتخابات مجلس، میانگین مشارکت به ۶۰ درصد نمی‌رسیده است، امروز با این مبنا، رای نداده‌ها بیشتر از رای داده‌ها نیستند! اما ‌ای کاش آقای خاتمی اقلاً برای این ۴۰ درصد احترام قائل بود و رای آن‌ها را به مذاق خود نمی‌گرفت! آن‌ها مثل او نیستند که بگویند دیگی که برای من نمی‌جوشد سر سگ درش بجوشد. آن‌ها علیرغم مشکلات و اعتراضات به نوعی «جهاد» پرداخته، از خود گذشته و قبیله‌ای ندارند که بخاطر آن سخنگو یا ساکت شوند، و رای داده‌اند.

جمهوری اسلامی تلاش جوانی در مقیاس تمدن است، تقریباً هم‌سن من که مردم آن امید دارند علیرغم خودخواهی‌ها و قبیله‌پرستی‌ها و خوهای قاجاری که حاضرند مردم سالاری با انتخابات ۸۵ درصدی را هم فدای قبیله کنند بماند. فقط تصور کنید در سال ۸۸ آقای خاتمی به مسئولیت‌های انسانی و شعاری خود ایفای عهد می‌کرد، به کلامی که بر زبان جاری می‌کند، وفادار بود و مانع فتنه می‌شد، حالا ایران در چه وضعیتی بود؟»

منبع: خبرگزاری ایسنا

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.